موعود در آيين بودا

نويسنده:رضا موسوی نژاد




آشنایی با بودیسم

آيين بوديسم كه در حدود پنج قرن پيش از ميلاد در هندوستان پديد آمد، در واقع واكنشي در برابر تفكرات انحصارطلبانه برهمنان هندو بود. اگرچه در بوديسم، وجود شخص بودا و شناخت زندگي او در برابر اصل معنوي بودا شدن ، اهميت چنداني ندارد، ولي اصول كلي آيين بوديسم، به نحوي در مطالعه زندگي شخصي بودا روشن مي شود. در مورد وجود و زندگي بودا اطلاع علمي دقيقي نداريم، و معلومات ما در اين مورد، به داستانها و افسانه هاي موجود در متون بوديسم ـ كه البته داراي يك نوع وحدت نظر است ـ منحصر مي شود.
مطابق اين روايت ها، بودا (به معناي بيدار شده)، لقب پسر حاكم قبيله «شاكيا » است كه در حدود سال 560 (ق. م.) به دنيا آمد، و نام او را «سدارته » گذاشتند. البته بعدها به نام «شاكياموني » و گاهي به نام قبيله اش «گوتمه » هم خوانده مي شد.
پدر سدارته به شدت علاقه مند بود كه پسرش جهانشاه شود، و بر اساس يك پيشگويي، سعي داشت او را در كاخ نگه دارد و نگذارد او با رنج و دردهاي موجود در جهان آشنا شود. اما سدارته، كه اتفاقاً دردهاي جهان، مثل پيري، مريضي و مرگ را ديده بود، با مشاهده يك راهب ـ كه گويا از همۀ رنج ها آسوده بود ـ به اين نتيجه رسيد كه، اگر چه سراسر جهان، رنج است ، اما راهي براي رهايي از آن وجود دارد.
براي يافتن همين راه رهايي بود كه سدارته از كاخ فرار كرد و چند سال فراگيري تعاليم برهمنان و شش سال رياضت را تجربه كرد، اما در هيچ كدام راه رهايي را نيافت. سپس مدتي را به مراقبه و تفكر پرداخت و پس از مبارزه با شيطان، به مقام بودايي رسيد و حدود چهل و پنج سال از عمرش را به تبليغ آيين خود پرداخت؛ تبليغي كه ابتدا از شاگرداني شروع شد كه بودا را ترك كرده بودند.
انديشه هاي بودا، اگر چه متكي بر نوعي جهان بيني است و از اين نظر داراي فلسفه ای خاص است، ولي بيشتر آموزه هاي بودا، جنبه عملي و اخلاقي دارد. مجموعه انديشه هاي بودا در «تري پيتكا » يا همان «‌سه سبد» كه به آن «كانون پالي» مي گويند، چند قرن پس از او جمع آوري شد.
همه فرقه هاي بودايي در اعتقاد به جوهر نظريات بودا، كه به چهار حقيقت مطلق مشهور است، مشترك هستند.
حقيقت رنج: اين جهان پر از رنج و محنت است.
حقيقت علت رنج: سبب رنج آدمي، شوق و علاقه جسم خاكي و هواهاي دنيوي است.
حقيقت پايان رنج: وقتي ميل و هوس از بين برود، همۀ رنج ها پايان مي پذيرد.
حقيقت راه رهايي از رنج: راه رهايي از اين رنج در هشت چيز خلاصه مي شود:
بينش درست، انديشه درست، گفتار درست، كردار درست، معاش درست، تلاش درست، حضور ذهن و آگاهي درست، تمركز حواس و يكدلي درست.
بعد از مرگ بودا و در حالي كه تنها راه انتقال آموزه هاي او، سنت شفاهي بود، در اثر تفاسير مختلف گفته هاي او، فرقه های گوناگون بودايي پديد آمد. دو فرقه مهم كه در آيين بودا وجود دارد، عبارت اند از: "هينه يانه" و "مهايانه"
مكتب «هينه يانه» به معناي چرخ يا ارابه كوچك( لقبي كه توسط مهايانه و به منظور تحقير به آنها داده شد و بعدها به همين نام مشهور شدند)، در حقيقت خود را حافظ سنت اصيل بودايي مي دانست. در اين مكتب، رستگاري براي همگان ميسر نيست؛ چون پيمودن اين راه، توانايي هاي خاص خود را مي خواهد.
«مهايانه» به معناي چرخ يا ارابه بزرگ، در واكنش به مكتب هينه يانه شكل گرفت، كه با بازنگري در اصول آيين بودا و تحولي كه در مفهوم «بودي ستوه» انجام گرفت، دامنه دستيابي به رستگاري را وسيع تر و گسترده تر دانست، و همين امر، موجب گسترش اين مكتب شد.

موعود در بوديسم

براي روشن شدن مفهوم موعود و منجي در بوديسم، لازم است با دو مفهوم «بودا» و «بوديستوه » بهتر آشنا شويم. بودا و بوديستوه، در واقع عنوان هايي هستند براي موجوداتي علوي، كه در رستگاري انسان مؤثرند.
بودا به نجات دهندگاني گفته مي شود كه در زمان گذشته به دنيا آمده اند و ابتدا صورت بشري داشته اند، سپس به مرتبه اشراق رسيده و پس از اينكه انسان ها را به راه درست زندگي رهنمون شده اند، به مقام نيروانا (فناي مطلق) رسيده اند. سدارته گوتمه (بودا) از اين نوع است. در اعتقاد بوداييان، بودا يك نوع اصل است كه در زمان هاي مختلف، خود را توسط شخصيت هاي مختلف متجلي مي كند.
اما بود ستوه ها، در حقيقت، بوداهاي بالقوه هستند كه حيات جسمي فعلي ندارند . هر فرد بودايي، قبل از رسيدن به مقام بوداييت، يك بوديستوه است، مثلاً سدارته پيش از بيداري، يك بوديستوه بود. مفهوم بوديستوه اگر چه در متن تفكرات اصيل بودايي وجود داشت، ولي بيشتر توسط مهايانه مورد توجه و پردازش قرار گرفت.
در مكتب هينه يانه، تنها دو بودا از اين قبيل ذكر شده است كه يكي همان گوتمه ( سدارته؛ بودا) است و ديگري «ميتريه» كه يك بوديستوه است و بوداييت او در حال كمون است.
اما در مهايانه توجه بيشتري به اين موجودات علوي شده است . در اين مكتب، سدارته (بودا) چهارمين بودا از بودايان زميني است كه به دنيا آمده است و پنجمين بودا كه خواهد آمد و اكنون بوديستوه است، همان ميتريه است.

ميتريه؛ منجي موعود بوديسم

همان طور كه گفته شد، مفهوم منجي و موعود در بودا را مي توان در همين مفهوم ميتريه ـ كه علی رغم اختلافات موجود، در هر دو مكتب عمده بودايي مشترك است ـ به وضوح ديد.
ميتريه بود يستوه اي است كه در آينده مي آيد، و هم اكنون در حال كمون است. او منتظر است كه زمان بروز و ظهور او در روي زمين اقتضا شود؛ در آن وقت، مرتبه شهود و اشراق را حاصل كرده، خلايق را در عصر خويش، همانند گوتمه، به سرمنزل سعادت رهبري کند، و به همگان مژده رهايي داده آنها را از چرخه برگشت به دنياي سراسر رنج نجات مي دهد.
مفهوم ميتريه در بوديسم ـ و خصوصاً در مهايانه ـ مورد احترام و بزرگي خاصي است، و از او تمثالها و پيكرهايي ساخته شده، و او را در نهايت مجد و بزرگي، به هيئت مردي نشسته كه آماده برخاستن است، نشان داده اند.
اگر چه در مورد جزئيات اتفاقات و زندگي ميتريه به هنگام زندگي در اين دنيا، معلومات يكسان و زيادي در متون مقدس بودايي وجود ندارد، ولي اعتقاد به آمدن او در بوديسم، يك اصل انكارناپذير است.
در «كانون پالي»، نام ميتريه در بخش «چكه وتي سيهه ناده» برده شده است و در آثار بودايي غيرپالي نيز چند اثر به ميتريه اختصاص يافته است.
در «مهاونسه » چنين اتفاقاتی را در مورد زمان آمدن ميتريه مي خوانيم: پس از آنكه شاكيه موني به پري نيروانه رسيد، جهان پاي به سراشيبي اجتماعي و كيهان شناختي نهاد. پنج هزار سال پس از آخرين بودا، آفتابِ آموزه هاي بودايي افول مي كند و طول عمر آدميان به ده سال فرو مي كاهد. در اين زمان، چرخه وارونه و زندگي متحول می شود؛ به طوري كه متوسط عمر مردم به هشتاد سال مي رسد. با اين عمرهاي طولاني و زمينه مناسب براي تعاليم بودا، يك راهنما خواهد آمد. او براي مردم رفاه و بهروزي مي آورد و آموزه هاي بودا را ترويج مي كند. آنگاه كه چنين فضاي بهشت گونه اي فراهم شد، ميتريه از آسمان نزول مي كند و بودايي خويش را به كمال مي رساند.
آيين بودا؛ هانس ولفانگ شومان؛ ترجمۀ پاشايي.
ادیان جهان باستان؛ اباذری، فرهادپور، ولی.
تاريخ جامع اديان؛ جان بي ناس؛ ترجمۀ حكمت.
سيري در اديان زنده جهان؛ سليماني اردستاني.
مقاله موعود در اديان؛ حسيني آصف؛ انتظار موعود؛ ش 15.
منبع: www.bfnews.ir